شهریار زروکی؛ احمدرضا احمدی
چکیده
نفت خام و رانت حاصل از آن برای کشورهای نفتخیز میتواند همراه با مزایا و معایبی باشد. مطالعات بسیاری اثر رانت نفت را بر متغیرهای مختلفی همچون رشد اقتصادی، تورم و توسعه مالی مورد بررسی قرار دادهاند. در این میان نقش احتمالی رانت نفت بر نابرابری درآمدی در پرتوی اقتصاد زیرزمینی موضوعی بوده است که به نظر در مطالعات داخلی پیشین مورد ...
بیشتر
نفت خام و رانت حاصل از آن برای کشورهای نفتخیز میتواند همراه با مزایا و معایبی باشد. مطالعات بسیاری اثر رانت نفت را بر متغیرهای مختلفی همچون رشد اقتصادی، تورم و توسعه مالی مورد بررسی قرار دادهاند. در این میان نقش احتمالی رانت نفت بر نابرابری درآمدی در پرتوی اقتصاد زیرزمینی موضوعی بوده است که به نظر در مطالعات داخلی پیشین مورد توجه نویسندگان قرار نگرفته است. بدین منظور در پژوهش حاضر ابتدا اندازه نسبی اقتصاد زیرزمینی با استفاده از روش شاخص چندگانه-علل چندگانه محاسبه شد که حاکی از میانگین ۸/۱۶ درصدی در اقتصاد ایران است. سپس با استفاده از رهیافت خودرگرسیونی با وقفههای توزیعی غیرخطی، اثر رانت نفت بر نابرابری درآمد با توجه به اقتصاد زیرزمینی در بازه زمانی ۱۳۵۷ تا ۱۴۰۱ بررسی و آزمون شد. نتایج برآوردها در بلندمدت نشان میدهد که نخست شوکهای مثبت در رانت نفت با اثری مطلوب (منفی) و شوکهای منفی در رانت نفت با اثری نامطلوب (مثبت) بر نابرابری درآمدی همراه است. دوم، اقتصاد زیرزمینی همچون شمشیر دولبه عمل مینماید. بدین توضیح که افزایش اندازه نسبی اقتصاد زیرزمینی این قابلیت را دارد که اثرگذاری مطلوب (منفی) شوکهای مثبت رانت نفت بر نابرابری درآمد را نامطلوب و اثرگذاری نامطلوب (مثبت) شوکهای منفی رانت نفت بر نابرابری درآمد را مطلوب مینماید. درآمد سرانه حقیقی بهصورت U شکل معکوس و بیکاری بهنحو مثبت بر نابرابری درآمدی اثرگذار است.
اسفندیار جهانگرد؛ محمد قاسمی ششده؛ تیمور محمدی؛ فربد جوزانی کهن
چکیده
در این مقاله، با بهرهگیری از مدل نسلهای همپوشان سهدورهای، تأثیر بهرهوری نیروی انسانی بر رشد اقتصادی ایران بررسی شده است. مسئلهی اصلی پژوهش، چگونگی تأثیرگذاری انتقالات بیننسلی بر بهرهوری منابع انسانی و در نتیجه رشد اقتصادی کشور است. این پژوهش با روش تحلیلی-کمی و با استفاده از دادههای فصلی از سال ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۰ انجام ...
بیشتر
در این مقاله، با بهرهگیری از مدل نسلهای همپوشان سهدورهای، تأثیر بهرهوری نیروی انسانی بر رشد اقتصادی ایران بررسی شده است. مسئلهی اصلی پژوهش، چگونگی تأثیرگذاری انتقالات بیننسلی بر بهرهوری منابع انسانی و در نتیجه رشد اقتصادی کشور است. این پژوهش با روش تحلیلی-کمی و با استفاده از دادههای فصلی از سال ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۰ انجام شده است. برای برآورد مدل، از روش تعادل عمومی پویای تصادفی (DSGE) بهره گرفته شده است. با استفاده از دادههای حسابهای ملی و بودجه خانوار، و ایجاد ارتباط میان آنها، میزان بهرهوری نیروی انسانی در نسلهای مختلف استخراج گردید. نتایج نشان میدهد انتقالات مربوط به خانواده در بخشهای مصرف، آموزش و بهداشت، نقش مؤثری در افزایش بهرهوری داشتهاند. همچنین، بیشترین تأثیر بر رشد اقتصادی از سوی گروه سنی ۲۵ تا ۶۴ سال بوده که با نظریه چرخه عمر سازگار است.
مریم کیقبادی؛ الهه سادات اکبرنیا؛ حمیدرضا پیرمراد؛ اشرف السادات پسندیده
چکیده
مصرف برق خانگی یکی از مهمترین بخشهای مصرف و از جمله چالشهای مهم در رفع ناترازی انرژی در کشور است. هدف این پژوهش، شناخت رفتار مصرفی شهروندان جهت بهبود سیاستگذاری رفتاری در این حوزه میباشد. در این راستا به بررسی نقش پایگاه اقتصادی خانوار در رفتارهای مصرفی بخشهای مختلف همچون نظافت، روشنایی و... پرداخته شده است. در این پژوهش ...
بیشتر
مصرف برق خانگی یکی از مهمترین بخشهای مصرف و از جمله چالشهای مهم در رفع ناترازی انرژی در کشور است. هدف این پژوهش، شناخت رفتار مصرفی شهروندان جهت بهبود سیاستگذاری رفتاری در این حوزه میباشد. در این راستا به بررسی نقش پایگاه اقتصادی خانوار در رفتارهای مصرفی بخشهای مختلف همچون نظافت، روشنایی و... پرداخته شده است. در این پژوهش از استراتژی پیمایش استفاده شده است. دادهها، از طریق توزیع پرسشنامه آنلاین در سراسر کشور به تعداد 1081 نمونه جمعآوری شده است. نتایج نشان داده است که بهترین رفتارها به ترتیب در بخشهای روشنایی، نظافت و سپس سرمایش است و در بین سه پایگاه اقتصادی مختلف، خانوارهای پایگاه بالا در بخش سرمایش، مصرف بیشتری داشتهاند. خانوارهای پایگاه اقتصادی (درآمد خانوار، ویژگیهای منزل و امکانات برقی منزل) پایین، کمترین مصرف برق در بخش نظافت را به خود اختصاص دادهاند. از میان رفتارهای مصرف، روشنایی بهترین بخش مصرفی خانوارهای پایگاه متوسط میباشد. خانوارهای پایگاه اقتصادی بالا بیشترین مصرف را به ترتیب در بخش سرمایش، نظافت و روشنایی داشته و کمترین توجه به ساعات اوج را داشتهاند. ازآنجاییکه خانوارهای پایگاه اقتصادی بالاتر با وجود توانایی در اختیار داشتن وسایل باکیفیتتر، مصرف بالاتری را دارند لذا جهت سیاستگذاری رفتاری لازم است انتخاب جامعه هدف برخلاف برخی از طرحهای فعلی، متوجه این اقشار باشد و تصمیمات مقتضی جهت کاهش مصرف از جمله راهحلهای غیرقیمتی، کمپینها و... برای این گروه اتخاذ شود.
رضا طالبلو؛ پریسا مهاجری؛ مائده صمدی
چکیده
پژوهش حاضر با بهکارگیری شاخص سرریز دیبولد-یلماز مبتنی بر تجزیه واریانس یک مدل خودرگرسیون برداری با پارامترهای متغیر در طول زمان (TVP-VAR) با استفاده از دادههای روزانه به سنجش سرریزهای پویای تلاطمات میان دلار و شاخص سهام 8 صنعت بورسی مشتمل بر «شیمیایی»، «فلزات اساسی»، «فرآوردههای نفتی»، «استخراج کانههای ...
بیشتر
پژوهش حاضر با بهکارگیری شاخص سرریز دیبولد-یلماز مبتنی بر تجزیه واریانس یک مدل خودرگرسیون برداری با پارامترهای متغیر در طول زمان (TVP-VAR) با استفاده از دادههای روزانه به سنجش سرریزهای پویای تلاطمات میان دلار و شاخص سهام 8 صنعت بورسی مشتمل بر «شیمیایی»، «فلزات اساسی»، «فرآوردههای نفتی»، «استخراج کانههای فلزی»، «کشاورزی»، «قند و شکر»، «سیمان» و «کاشی و سرامیک» دربازه مهرماه سال 1394 تا مهرماه سال 1402میپردازد. یافتهها حاکی از آن است که اتصالات کل که نماینده ریسک سیستمی شبکه مورد بررسی است در دوره پیش از همهگیری کووید-19 به طور متوسط حدوداً 50 درصد بوده است و دوره بعد از شیوع این بیماری اتصالات درون شبکه بسیار شدیدتر شده و حتی در برخی بازههای زمانی بالغ بر 70 درصد نیز بوده است. بالاترین ریسک منحصر به فرد به متغیر دلار (62/75 درصد) و در مقابل، کمترین ریسک منحصر به فرد به شاخصهای صنایع فلزات اساسی (52/34) و کانههای فلزی (59/34) اختصاص دارد. در شبکه مورد بررسی متغیر دلار به طور متوسط از تلاطمات صنایع کالامحور صادراتی به ویژه فلزات اساسی متاثر میشود و صرفاً خالص انتقالدهنده تلاطمات به صنایع کوچک بورسی خصوصاً کاشی و سرامیک بوده است. در این سیستم صنعت فلزات اساسی به عنوان قویترین انتقالدهنده تلاطمات شناسایی میشود و صنعت کشاورزی و سرامیک نیز مهمترین پذیرندگان شوکها محسوب میشوند.
سمیرا اجتهادی؛ هاشم زارع؛ مهرزاد ابراهیمی؛ محمدعلی ابوترابی
چکیده
این پژوهش، با هدف تبیین پیوندهای واقعی-خزانهای، به شناسایی تعیینکنندههای کلان اقتصادی کسری خزانهای دولت در ایران طی سالهای 1972 تا 2020 (1399-1351) با استفاده از روش حداقل مربعات معمولی پویا (DOLS) میپردازد. یافتهها نشان میدهند که رشد اقتصادی، تورم، تمرکزگرایی، اندازه دولت بر حسب کارآیی و جمعیت نسبی در سن کار اثر مثبت بر کسری ...
بیشتر
این پژوهش، با هدف تبیین پیوندهای واقعی-خزانهای، به شناسایی تعیینکنندههای کلان اقتصادی کسری خزانهای دولت در ایران طی سالهای 1972 تا 2020 (1399-1351) با استفاده از روش حداقل مربعات معمولی پویا (DOLS) میپردازد. یافتهها نشان میدهند که رشد اقتصادی، تورم، تمرکزگرایی، اندازه دولت بر حسب کارآیی و جمعیت نسبی در سن کار اثر مثبت بر کسری بودجه عملیاتی در ایران داشته و بر خلاف آن، باز بودن تجاری اثر منفی داشته است. فهم مشترک در دانش اقتصاد مبنی بر اثر مثبت کسری بودجه بر تورم (بهدلیل تأمین مالی آن از طریق چاپ پول)، در کنار یافته کلیدی این پژوهش مبنی بر اثر مثبت تورم بر کسری بودجه عملیاتی، گویای استقرار یک «دور نامبارک خودافزا» در اقتصاد ایران است. بر این اساس، به منظور کاهش نامتوازنیهای خزانهای، دلالت سیاستی کلی این پژوهش در حمایت از «پایبندی سخت» حاکمیت به انضباط بودجهای در پیوند با طراحی و پیادهسازی یک استراتژی رشد اقتصادی بر پایه ایجاد تغییرات تکنولوژیکی «سرمایهانسانیبر»، اقتصادی بازتر، تمرکززدایی خزانهای بیشتر، حداقل کردن برونرانی دولت و پرهیز از ایجاد انحرافهای قیمتی در بازارهای عوامل تولید، پیروی بخش عمومی از قیمتهای نسبی بازار آزاد، و شاخصسازی کامل و صریح در هر دو جانب درآمدها و هزینههای خزانهای است.
اکبر خدابخشی؛ مهدی ترکمنی
چکیده
شرکتهای آب و فاضلاب (آبفا) تأمین کننده یکی از مهمترین خدمات لازم برای تأمین رفاه و بهداشت جامعهاند. در ایران قبلا فعالیت این شرکتها در مناطق شهری و روستایی به طور مجزا تعریف شده بود و در هر استان شرکت آبفا روستایی به نواحی روستایی و شرکت آبفا شهری به مناطق شهری خدمات ارائه میکرد. به منظور افزایش کارایی این بخش، در سال 1398 ...
بیشتر
شرکتهای آب و فاضلاب (آبفا) تأمین کننده یکی از مهمترین خدمات لازم برای تأمین رفاه و بهداشت جامعهاند. در ایران قبلا فعالیت این شرکتها در مناطق شهری و روستایی به طور مجزا تعریف شده بود و در هر استان شرکت آبفا روستایی به نواحی روستایی و شرکت آبفا شهری به مناطق شهری خدمات ارائه میکرد. به منظور افزایش کارایی این بخش، در سال 1398 به موجب قانون، شرکتهای آبفا روستایی به شرکتهای آبفا شهری ملحق و شرکتهای یکپارچه استانی تشکیل شد. در نتیجه، ساختار این شرکتها در هر استان از نظر تشکیلاتی و مقیاس فعالیت دچار تغییر شد. به منظور بررسی اثرات این تغییر، در این پژوهش وضعیت کارایی شرکتهای آب و فاضلاب در هر استان قبل و بعد از یکپارچه سازی مقایسه شده است. برای این کار از روش ناپارامتریک تعیین کارایی بنگاه به صورت تحلیل پوششی دادهها (DEA) با مدل بازدهی متغیر به مقیاس (VRS) استفاده شد. دو عامل «میزان داراییها» و«نیروی کار» شرکت به عنوان داده و «تعداد انشعابات آب» و «تعداد انشعابات فاضلاب» به عنوان ستاده در نظر گرفته شدهاند و کارایی شرکتهای آب و فاضلاب کل کشور شامل 31 استان و 3 شرکت مستقل در قبل و بعد از یکپارچگی بررسی شده است. نتایج نشان داده است: میانگین وزنی کارایی شرکتها از 66/0 در سال 1397 به 75/0 در سال 1400 رسیده است یعنی یکپارچه سازی میزان کارایی مجموعه آب و فاضلاب را بالا برده است.