لیلا سادات زعفرانچی؛ مهدی گلدانی
چکیده
مردان متاهل از گروههای اصلی شاغلین بازار کار بوده و از این رو، مطالعات رفتار کار بازاری آنان از جمله اولویتهای مورد نیاز جهت سیاستگذاری بازار کار است. مقاله حاضر در تلاش جهت شناسایی متغیرهای موثر بر ساعات کار بازاری مردان متاهل دارای همسران شاغل، مبتنی بر ادبیات الگوی جمعی (CM) عرضه کار خانوار است. اطلاعات پژوهش براساس دادههای ...
بیشتر
مردان متاهل از گروههای اصلی شاغلین بازار کار بوده و از این رو، مطالعات رفتار کار بازاری آنان از جمله اولویتهای مورد نیاز جهت سیاستگذاری بازار کار است. مقاله حاضر در تلاش جهت شناسایی متغیرهای موثر بر ساعات کار بازاری مردان متاهل دارای همسران شاغل، مبتنی بر ادبیات الگوی جمعی (CM) عرضه کار خانوار است. اطلاعات پژوهش براساس دادههای خرد و مقطعی کشور ایران در سال 1397 و نمونه آماری شامل 724 نفر از مردان ساکن در مناطق شهری و روستایی کشور است. برآورد الگو با استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) انجام شده است. نتایج نشان میدهد تابع عرضه کار بازاری مردان متاهل در نمونه مطالعه شده شکل استاندارد دارد (غلبه اثر جانشینی بر درآمدی)، اما رابطه مثبت دستمزد- ساعت کار، کاهنده است. همچنین مردان متاهل دارای سطح تحصیلات بالاتر از همسران، زمان بیشتری را صرف فراغت- زندگی میکنند. به طور خلاصه در خانوارهای مطالعه شده، ساعات کار مردان متاهل با افزایش سن کاهش یافته و شهرنشینی، تحصیلکردگی و نیز تعداد فرزندان بیشتر، حضور مردان متاهل را در بازار کار طولانیتر میکند.
شهرام مصلی؛ علیرضا امینی؛ غلامرضا گرایی نژاد؛ علی اکبر خسروی نژاد
چکیده
بررسی تاثیر تحصیلات بر بهرهوری کل عوامل، یکی از موضوعات مهم در ادبیات اقتصاد کلان و سیاستگإاری آموزشی بوده که مورد توجه بسیاری از اقتصاددانان در سالهای اخیر بوده است. شناخت حد آستانهای اثر تحصیلات بر بهرهوری کل عوامل، موضوع مهمتری برای سیاستگذاران است. از این رو، مطالعه حاضر به بررسی رابطه غیرخطی آموزش با بهرهوری ...
بیشتر
بررسی تاثیر تحصیلات بر بهرهوری کل عوامل، یکی از موضوعات مهم در ادبیات اقتصاد کلان و سیاستگإاری آموزشی بوده که مورد توجه بسیاری از اقتصاددانان در سالهای اخیر بوده است. شناخت حد آستانهای اثر تحصیلات بر بهرهوری کل عوامل، موضوع مهمتری برای سیاستگذاران است. از این رو، مطالعه حاضر به بررسی رابطه غیرخطی آموزش با بهرهوری کل عوامل طی دوره 1397-1365 پرداخته است. برای آموزش نیز از شاخص متوسط سالهای تحصیل استفاده شده است. به این منظور و برای تعیین حد آستانهای تاثیر تحصیلات بر بهرهوری کل عوامل از الگوی رگرسیون انتقال ملایم (STR) استفاده شده است. نتایج حاصل از اجرای الگوی STR ضمن تایید فرضیه اثرگذاری غیرخطی تحصیلات بر بهرهوری کل عوامل، نشان داد که شاخص کمیت تحصیلات در یک ساختار دو رژیمی با حد آستانه 86/81 (معادل متوسط سالهای تحصیل 82/7 سال) بر بهرهوری کل عوامل اثر معناداری دارد. با توجه به اینکه اقتصاد ایران از سال 1390 از حد آستانهای عبور کرده است و افزایش کمیت تحصیلات تاثیر منفی بر بهرهوری دارد، از این رو، اولویت دادن به ارتقای سطح کیفی آموزش اولویت بیشتری نسبت به گذشته دارد.
رضا زمانی؛ سپیده محسن پوریان
چکیده
هدف این پژوهش، استفاده از روش پیمایش هزینههای بودجه خانوار برای برآورد فرار مالیاتی اصناف خوداشتغال در ایران است. از میان اصناف خوداشتغال، صنف دندانپزشکان به عنوان نمونه انتخاب شده است و با توجه به محدودیتهای موجود در سطح اطلاعات در دسترس مبنای محاسبه پیمایش هزینههای بودجه خانوار کشور در سال 1395 انتخاب شده است. در مرحله ...
بیشتر
هدف این پژوهش، استفاده از روش پیمایش هزینههای بودجه خانوار برای برآورد فرار مالیاتی اصناف خوداشتغال در ایران است. از میان اصناف خوداشتغال، صنف دندانپزشکان به عنوان نمونه انتخاب شده است و با توجه به محدودیتهای موجود در سطح اطلاعات در دسترس مبنای محاسبه پیمایش هزینههای بودجه خانوار کشور در سال 1395 انتخاب شده است. در مرحله نخست درآمد کل جامعه دندانپزشکان از طریق پیمایش هزینههای بودجه خانوار محاسبه شده، سپس با توجه به میزان درآمد به دست آمده میزان مالیات قابل پرداخت، مبتنی بر قانون، محاسبه شده و در آخر به منظور شناسایی میزان فرار مالیاتی، مقدار مالیات قابل پرداخت به دست آمده با مالیات پرداخت شده توسط دندانپزشکان که از دادههای سازمان مالیاتی کل کشور به دست آمده، مورد مقایسه قرار گرفته است. به دلیل اینکه برای سال 1395 دو عدد متفاوت برای تعداد دندانپزشکان توسط منابع متفاوت معتبر ارائه شده، میزان فرار مالیاتی در دو سناریو تعریف شده است. در سناریوی اول به عنوان سناریوی حداقلی، تعداد دندانپزشکان 20405 نفر و سناریوی دوم به عنوان سناریوی حداکثری، تعداد دندانپزشکان 26361 نفر در نظر گرفته شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد در هر دو سناریو، همانند سایر کشورهای دنیا -از جمله آمریکا، ایتالیا، انگلستان، روسیه و یونان- اصناف خوداشتغال سطح بالایی از فرار مالیاتی برخوردار هستند و ضرورت دارد که کارایی نظام مالیاتی در کشور هم از بعد شفافسازی هزینههای دولت و هم از منظر کاهش فرار مالیاتی ارتقاء یابد.
فرشته محمدیان
چکیده
هدف مطالعه حاضر تبیین عوامل موثر بر تفاوت نرخ رشد اقتصادی کشورهای عضو اوپک و کشورهای شرق آسیا است. برای این منظور با بهکارگیری روشهای تجزیه واریانس شاپلی-اون-شوروکس و اوکساکا-بلیندر عوامل موثر بر شکاف رشد اقتصادی بین کشورهای عضو اوپک و کشورهای شرق آسیا در دوره 2018-1996 تجزیه و تحلیل شد. نتایج تجزیه شاپلی-اون-شوروکس آشکار ساخت ...
بیشتر
هدف مطالعه حاضر تبیین عوامل موثر بر تفاوت نرخ رشد اقتصادی کشورهای عضو اوپک و کشورهای شرق آسیا است. برای این منظور با بهکارگیری روشهای تجزیه واریانس شاپلی-اون-شوروکس و اوکساکا-بلیندر عوامل موثر بر شکاف رشد اقتصادی بین کشورهای عضو اوپک و کشورهای شرق آسیا در دوره 2018-1996 تجزیه و تحلیل شد. نتایج تجزیه شاپلی-اون-شوروکس آشکار ساخت که در کشورهای شرق آسیا عوامل سیاستی (مخارج دولت، تورم، حاکمیت قانون و تجارت) و سرمایه انسانی به ترتیب 31/53 و 38/31 درصد نوسانات رشد اقتصادی را توضیح میدهند. در مقابل نوسانات رشد اقتصادی در کشورهای عضو اوپک توسط عوامل سیاستی و منابع و امکانات (سرمایهگذاری و نرخ زاد و ولد) به ترتیب با سهم 72/66 و 75/17 درصدی قابل توضیح است. بر اساس نتایج حاصل از تجزیه اوکساکا-بلیندر، حدود ۴۳ درصد شکاف رشد اقتصادی بین کشورهای شرق آسیا و کشورهای عضو اوپک ناشی از اجزای قابل پیشبینی (اساسا حاکمیت قانون، سرمایهگذاری و سرمایه انسانی) و ۵۷ درصد آن به دلیل اجزای غیر قابل پیشبینی (اساسا کارایی سرمایهگذاری، سرمایه انسانی، نرخ تورم و حاکمیت قانون) است. بر این اساس استفاده کارا از منابع نسبت به موجودی آنها، نقش مهمتری در تبیین تفاوت رشد اقتصادی کشورها دارد. نکته جالب در این زمینه نقش مهم متغیرهای سیاستی است. از آنجا که نه تنها متغیرهای سیاستی بلکه سایر متغیرها از جمله سرمایه انسانی، رشد جمعیت و سرمایهگذاری نیز تا حد زیادی تحت تاثیر حکمرانی هستند بنابراین جهت ترویج رشد اقتصادی در کشورهای عضو اوپک از جمله ایران توصیه میشود که فاکتورهای موثر بر حکمرانی خوب به طور جدی مورد توجه سیاستگذاران قرار گیرد.
پرویز داودی؛ حسن سبزی خوشنامی
چکیده
نابرابری درآمد به عنوان یکی از مولفههای توسعه اقتصادی همواره مورد توجه اقتصاددانان و سیاستگذاران بوده است. همچنین تفاوت اقتصادهای توسعهیافته و در حال توسعه را میتوان در میزان کارآمدی و کارایی نظام مالی آنها جستوجو کرد. بنابراین، این مطالعه به بررسی اثر توسعه مالی بر نابرابری درآمد در ایران طی سالهای 99-1346 با استفاده ...
بیشتر
نابرابری درآمد به عنوان یکی از مولفههای توسعه اقتصادی همواره مورد توجه اقتصاددانان و سیاستگذاران بوده است. همچنین تفاوت اقتصادهای توسعهیافته و در حال توسعه را میتوان در میزان کارآمدی و کارایی نظام مالی آنها جستوجو کرد. بنابراین، این مطالعه به بررسی اثر توسعه مالی بر نابرابری درآمد در ایران طی سالهای 99-1346 با استفاده از روش رگرسیون آستانهای میپردازد. نتایج مطالعه نشان میدهد که بررسی اثر توسعه مالی بخش بانکی و بازار سهام بر نابرابری درآمد دارای حد آستانهای است. با این توضیح که در مدل یک، توسعه مالی بخش بانکی قبل و بعد از حد آستانهای اثر معنادار و منفی بر نابرابری دارد. در مدل دو، توسعه مالی بازار سهام تا قبل از رسیدن به حد آستانهای اثر معنادار و منفی بر نابرابری درآمد و بعد از حد آستانهای اثر معنیداری وجود ندارد. با این حال، شواهد کافی جهت تایید اثر توسعه مالی بر نابرابری درآمد در قالب فرضیه U معکوس گرینوود و جوانوویچ یافت نمیشود.
شاهین بهداروند؛ علی نصیری اقدم؛ محمد قاسمی ششده
چکیده
هدف از این پژوهش آزمون تجربی این دیدگاه شومپیتری است که هدایت اعتبار به سمت فعالیتهای کارآفرینانه لازمه شکلگیری و توسعه کارآفرینی است. منظور از هدایت اعتبار این است که چه نسبتی از اعتبارات بانکی به فعالیتهای اقتصادی غیر مالی تخصیص یافته است. برای ارزیابی کارآفرینی از دو شاخص مرسوم یعنی «نرخ تراکم ورود کسبوکارهای جدید» ...
بیشتر
هدف از این پژوهش آزمون تجربی این دیدگاه شومپیتری است که هدایت اعتبار به سمت فعالیتهای کارآفرینانه لازمه شکلگیری و توسعه کارآفرینی است. منظور از هدایت اعتبار این است که چه نسبتی از اعتبارات بانکی به فعالیتهای اقتصادی غیر مالی تخصیص یافته است. برای ارزیابی کارآفرینی از دو شاخص مرسوم یعنی «نرخ تراکم ورود کسبوکارهای جدید» (ED) بانک جهانی (WB) و «نرخ فعالیت کارآفرینانه نوپا» (TEA) دیده بان جهانی کارآفرینی (GEM) استفاده شده است. برای ارزیابی اثر هدایت اعتبار بر کارآفرینی از مدل داده های تابلویی استفاده شده است. براساس شاخص اول کارآفرینی، مدل برآوردی داده های 66 اقتصاد جهان را طی دوره 2006 الی 2016 پوشش میدهد و براساس شاخص دوم، 54 اقتصاد جهان را طی دوره 2001 الی 2016 دربر میگیرد. نتایج برآوردها متفاوت است. وقتی کارآفرینی بر اساس «نرخ تراکم ورود کسبوکارهای جدید» ارزیابی می شود، برآوردها بر خلاف انتظار اثر هدایت اعتبار بر کارآفرینی را تایید نمیکنند، اما زمانی که شاخص «نرخ فعالیت کارآفرینانه نوپا» مطمح نظر قرار میگیرد، مطابق انتظار نظری اثر معنادار هدایت اعتبار بر کارآفرینی برای اقتصادهای با درآمد متوسط رد نمیشود. حساسیت نتایج به اینکه کدام شاخص مبنای ارزیابی کارآفرینی قرار میگیرد، نشان از آن دارد که برای ارزیابی نظریه شومپیتر نیاز به دادههایی داریم که به درستی انعکاس دهنده کارآفرین در معنای شومپیتری آن باشند.