فرشته محمدیان
چکیده
هدف مطالعه حاضر تبیین عوامل موثر بر تفاوت نرخ رشد اقتصادی کشورهای عضو اوپک و کشورهای شرق آسیا است. برای این منظور با بهکارگیری روشهای تجزیه واریانس شاپلی-اون-شوروکس و اوکساکا-بلیندر عوامل موثر بر شکاف رشد اقتصادی بین کشورهای عضو اوپک و کشورهای شرق آسیا در دوره 2018-1996 تجزیه و تحلیل شد. نتایج تجزیه شاپلی-اون-شوروکس آشکار ساخت ...
بیشتر
هدف مطالعه حاضر تبیین عوامل موثر بر تفاوت نرخ رشد اقتصادی کشورهای عضو اوپک و کشورهای شرق آسیا است. برای این منظور با بهکارگیری روشهای تجزیه واریانس شاپلی-اون-شوروکس و اوکساکا-بلیندر عوامل موثر بر شکاف رشد اقتصادی بین کشورهای عضو اوپک و کشورهای شرق آسیا در دوره 2018-1996 تجزیه و تحلیل شد. نتایج تجزیه شاپلی-اون-شوروکس آشکار ساخت که در کشورهای شرق آسیا عوامل سیاستی (مخارج دولت، تورم، حاکمیت قانون و تجارت) و سرمایه انسانی به ترتیب 31/53 و 38/31 درصد نوسانات رشد اقتصادی را توضیح میدهند. در مقابل نوسانات رشد اقتصادی در کشورهای عضو اوپک توسط عوامل سیاستی و منابع و امکانات (سرمایهگذاری و نرخ زاد و ولد) به ترتیب با سهم 72/66 و 75/17 درصدی قابل توضیح است. بر اساس نتایج حاصل از تجزیه اوکساکا-بلیندر، حدود ۴۳ درصد شکاف رشد اقتصادی بین کشورهای شرق آسیا و کشورهای عضو اوپک ناشی از اجزای قابل پیشبینی (اساسا حاکمیت قانون، سرمایهگذاری و سرمایه انسانی) و ۵۷ درصد آن به دلیل اجزای غیر قابل پیشبینی (اساسا کارایی سرمایهگذاری، سرمایه انسانی، نرخ تورم و حاکمیت قانون) است. بر این اساس استفاده کارا از منابع نسبت به موجودی آنها، نقش مهمتری در تبیین تفاوت رشد اقتصادی کشورها دارد. نکته جالب در این زمینه نقش مهم متغیرهای سیاستی است. از آنجا که نه تنها متغیرهای سیاستی بلکه سایر متغیرها از جمله سرمایه انسانی، رشد جمعیت و سرمایهگذاری نیز تا حد زیادی تحت تاثیر حکمرانی هستند بنابراین جهت ترویج رشد اقتصادی در کشورهای عضو اوپک از جمله ایران توصیه میشود که فاکتورهای موثر بر حکمرانی خوب به طور جدی مورد توجه سیاستگذاران قرار گیرد.
عبدالرسول قاسمی؛ عاطفه تکلیف؛ تیمور محمدی؛ فرشته محمدیان
چکیده
هدف اصلی این مقاله ارائه و شبیهسازی عددی سیستم پویای قیمت انرژی- عرضه انرژی- رشد اقتصادی ایران به منظور تحلیل مقایسهای استراتژیهای کاهش شدت انرژی است. در این راستا، یک سیستم معادلات دیفرانسیل غیرخطی طراحی و با بهکارگیری دادههای کل تولید داخلی انرژی، تولید ناخالص داخلی بدون نفت و شاخص قیمت انرژی طی دوره ۹۳-۱۳۷۱، پارامترهای ...
بیشتر
هدف اصلی این مقاله ارائه و شبیهسازی عددی سیستم پویای قیمت انرژی- عرضه انرژی- رشد اقتصادی ایران به منظور تحلیل مقایسهای استراتژیهای کاهش شدت انرژی است. در این راستا، یک سیستم معادلات دیفرانسیل غیرخطی طراحی و با بهکارگیری دادههای کل تولید داخلی انرژی، تولید ناخالص داخلی بدون نفت و شاخص قیمت انرژی طی دوره ۹۳-۱۳۷۱، پارامترهای سیستم با استفاده از الگوریتم بهینهسازی نهنگ برآورد شدند. سپس براساس سیستم مورد اشاره چهار استراتژی (اکتشاف و توسعه انرژیهای نو و افزایش واردات انرژی، حرکت به سمت بازار خود تعدیلشونده، تغییر ساختار صنعتی و اتخاذ سیاستهای تولید و قیمت انرژی) بررسی شد. نتایج نشان میدهد که سه استراتژی نخست، بازار انرژی را تثبیت میکنند، اما استراتژی چهارم به قرار گرفتن سیستم در حالت شوک سیکلی منجر خواهد شد. در این مقاله اثرات قدرت کنترلهای مختلف تحت استراتژیهای انفرادی و ترکیبی بر شدت انرژی نیز بررسی شد. نتایج نشان میدهد که تحت یک قدرت کنترل منطقی، استراتژیها شدت انرژی را کاهش میدهند، اما افزایش نسنجیده قدرت کنترل، نتیجه معکوس خواهد داد. در رابطه با وضعیت به ثبات رسیدن شدت انرژی تحت این استراتژیها، کمترین شدت انرژی توسط استراتژی سوم و کمترین زمان به ثبات رسیدن شدت انرژی تحت استراتژی دوم حاصل میشود. نکته مهم اینکه -هم از نظر ثبات و هم از نظر کاهش شدت انرژی- بهکارگیری استراتژی جامع (ترکیب سه استراتژی) بهتر از استراتژیهای انفرادی است. بنابراین، توصیه میشود جهت کاهش شدت انرژی کشور بجای بهکارگیری سختگیرانه و نسنجیده یک استراتژی از استراتژیهای جامع یا استراتژیهای انفرادی با قدرت کنترلهای معقول استفاده شود.
فرشته محمدیان؛ حمید آماده؛ عباس شاکری
دوره 13، شماره 49 ، تیر 1392، ، صفحه 117-150
چکیده
هدف این مقاله تبیین علل تفاوت در اندازه دولتها و رشد اندازه آنها طی زمان است. برای این منظور نظریههای اندازه دولت در سه دسته نظریههای طرف تقاضا، نظریههای طرف عرضه و سایر نظریهها تقسیم شده و به صورت مقایسهای مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. سپس، با ارایه یک الگوی مفهومی و برآورد تجربی آن برای 103 کشور منتخب و گروه کشورهای مختلف ...
بیشتر
هدف این مقاله تبیین علل تفاوت در اندازه دولتها و رشد اندازه آنها طی زمان است. برای این منظور نظریههای اندازه دولت در سه دسته نظریههای طرف تقاضا، نظریههای طرف عرضه و سایر نظریهها تقسیم شده و به صورت مقایسهای مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. سپس، با ارایه یک الگوی مفهومی و برآورد تجربی آن برای 103 کشور منتخب و گروه کشورهای مختلف (کشورهای اسلامی و سوسیالیستی، کشورهای دموکراتیک، کشورهای دیکتاتوری و کشورهای فدرال) در دوره 2010-1990، این نظریهها مورد آزمون تجربی قرار گرفتند. نتایج حاصل از تخمین الگو نشان میدهد که از بین متغیرهای طرف تقاضا درآمد سرانه، نابرابری و نسبت شهرنشینی به ترتیب با علامت منفی، مثبت و مثبت تأثیر معناداری بر اندازه دولت دارند. در مورد متغیرهای بخش عرضه اقتصاد سهم مالیاتهای غیرمستقیم دارای اثر مثبت و معناداری بر اندازه دولت است. در ارتباط با سایر عوامل (عوامل غیر از بخش تقاضا و عرضه) سه متغیر نسبت سالخوردگی جمعیت، درجه باز بودن اقتصاد و نرخ مشارکت زنان در بازار کار دارای اثر مثبت و معناداری بر اندازه دولت هستند. همچنین نتایج نشان میدهد که ساختار سیاسی، ایدئولوژیکی و وجود یا نبود تمرکز در ساختار قدرت نهتنها بر اندازه دولتها مؤثر است، بلکه نحوه تأثیرگذاری متغیرهای اقتصادی بر اندازه دولت در ساختارهای مختلف سیاسی و ایدئولوژیکی نیز متفاوت خواهد بود.