صادق محیط؛ کوثر یوسفی؛ سلمان فرج نیا؛ حسین عباسی نژاد
چکیده
در این پژوهش، شوکهای بازار کار ایران با استفاده از دادههای فصلی سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ و با روش محدودیت علامتی بیزین در قالب یک مدل SVAR به شوکهای عرضه و تقاضا بررسی شده است. همچنین اثر سیاستهای پولی بر هر کدام از شوکها در کل اقتصاد و بخشهای مختلف آن به تفکیک صنعت، خدمات و کشاورزی تخمین زده شده است. علاوه بر این، از متغیر نرخ ...
بیشتر
در این پژوهش، شوکهای بازار کار ایران با استفاده از دادههای فصلی سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ و با روش محدودیت علامتی بیزین در قالب یک مدل SVAR به شوکهای عرضه و تقاضا بررسی شده است. همچنین اثر سیاستهای پولی بر هر کدام از شوکها در کل اقتصاد و بخشهای مختلف آن به تفکیک صنعت، خدمات و کشاورزی تخمین زده شده است. علاوه بر این، از متغیر نرخ ارز حقیقی به عنوان متغیر کنترلی استفاده شده است. نتایج حاکی از اثرات متفاوت شوکهای سیاستهای پولی در هر دو سمت عرضه و تقاضا است. افزایش عرضه پول در بخش صنعت بر تقاضای نیروی کار اثر مثبت داشته و در بخش کشاورزی دارای اثر منفی است. نتایج همچنین حاکی از اثرگذاری بیشتر مسیر کاهش نرخ بهره بر افزایش اشتغال در بنگاههای صنعتی در مقایسه با سایر بخشها است. در مقابل، اثر تورمی در بخش کشاورزی در سمت تقاضای نیروی کار غالب است. در سمت عرضه نیروی کار نیز تاثیر منفی شوک پولی در بخش کشاورزی بر خلاف سایر بخشها مشاهده شد که ناشی از پایین بودن دستمزدها در این بخش است. این امر حاکی از عدم انگیزه افراد به افزایش ساعت کاری و تمایل آنها به تغییر شغل در صورت وقوع یک شوک تورمی است.
آذین کیانی راد؛ علی اصغر بانوئی؛ پریسا مهاجری؛ سمیه شاه حسینی
چکیده
با توجه به اهمیت جهانیشدن اقتصاد و نقش کالاهای واسطهای در زنجیرههای ارزش جهانی، پژوهش حاضر با هدف سنجش سهم کشورها از تجارت بینالملل انجام شد. در این راستا، رابطه بین ارزشافزوده داخلی (DVA) در صادرات ناخالص و تخصصگرایی عمودی (VS) میان 45 کشور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و روشهای سنتی و نوین اندازهگیری سهم کشورها از تجارت ...
بیشتر
با توجه به اهمیت جهانیشدن اقتصاد و نقش کالاهای واسطهای در زنجیرههای ارزش جهانی، پژوهش حاضر با هدف سنجش سهم کشورها از تجارت بینالملل انجام شد. در این راستا، رابطه بین ارزشافزوده داخلی (DVA) در صادرات ناخالص و تخصصگرایی عمودی (VS) میان 45 کشور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و روشهای سنتی و نوین اندازهگیری سهم کشورها از تجارت بینالملل با یکدیگر مقایسه شدند. دادههای جداول داده-ستانده 43 کشور برای سال 2014 و دادههای ایران و سنگاپور به ترتیب برای سالهای 2016 و 2015 با استفاده از روشهای اقتصادسنجی مورد بررسی قرار گرفتند. یافتهها نشان دادند که رابطه معکوس میان سهم DVA/TGE و VS/TGE همچون مطالعات گذشته برقرار است و روشهای نوین، به دلیل لحاظ کالاهای واسطهای و ارزش افزوده تولید، تصویر دقیقتری از وضعیت تجاری کشورها ارائه میدهند. به طور کلی، در کشورهای منابعمحور، سهم DVA بیشتر و سهم VS کمتر از میانگین مشاهده شد. در این میان، کشور ایران با سهم DVA و VS به ترتیب 94/0 و 06/0، در صدر و قعر 45 کشور جهان قرار گرفت که نشاندهنده پیوند کم با زنجیره ارزش جهانی و اتکا به فعالیتهای بالادستی است.
مریم محمدی؛ مصطفی کریم زاده؛ احمد سیفی؛ کیومرث حیدری
چکیده
در دهههای اخیر، تجارت برق به یکی از اجزای کلیدی بازار جهانی انرژی تبدیل شده است. ایران با ظرفیت بالای تولید برق و موقعیت ژئوپلیتیکی مهم در خاورمیانه، پتانسیل تبدیل شدن به بازیگری محوری در شبکه تبادلات برق منطقهای و فرامنطقهای را دارد. این مقاله مدلی ریاضی برای بهینهسازی تبادلات برق ایران ارائه میدهد که موازنه میان صادرات ...
بیشتر
در دهههای اخیر، تجارت برق به یکی از اجزای کلیدی بازار جهانی انرژی تبدیل شده است. ایران با ظرفیت بالای تولید برق و موقعیت ژئوپلیتیکی مهم در خاورمیانه، پتانسیل تبدیل شدن به بازیگری محوری در شبکه تبادلات برق منطقهای و فرامنطقهای را دارد. این مقاله مدلی ریاضی برای بهینهسازی تبادلات برق ایران ارائه میدهد که موازنه میان صادرات مستقیم برق و صادرات غیرمستقیم از طریق کالاهای برقبر مانند فولاد و سیمان را تحلیل میکند. مدل ارائه شده با استفاده از دادههای سال 2023 و در نرم افزار GAMS پیاده شده است. این مدل تقاضا و عرضه برق و تاثیر تبدیل برق به کالاهای جایگزین را در نظر گرفته و متغیرهای کلیدی مانند ظرفیت تولید، واردات و صادرات را بهگونهای مدلسازی کرده است که به سیاستگذاران در تصمیمگیریهای استراتژیک کمک کند. نتایج نشان میدهد، افزایش منطقی ظرفیت تولید برق (۱۰ تا ۱۵ درصد) سودآوری و رقابتپذیری تجارت برق ایران را بهبود میبخشد، اما افزایش بیش از این حد ممکن است بازده سرمایه را کاهش دهد. فولاد بهعنوان کالایی با پتانسیل بالای صادرات و سیمان بهعنوان گزینهای سودآور در کوتاهمدت شناسایی شدهاند. همچنین تقویت چانهزنی سیاسی و تجاری به تنهایی نمیتواند سودآوری تجارت برق را افزایش دهد و نیاز به اصلاح ساختار عرضه و بهینهسازی ترکیب صادرات دارد.
فاطمه ایزدی یزدان آبادی؛ طاهره آشتیانی
چکیده
گردشگری یکی از بزرگترین فعالیتهای اقتصادی جهان با سهم قابل توجهی در اشتغال و تولید ناخالص داخلی کشورهاست که در دهههای اخیر مورد توجه سیاستگذاران قرار گرفته است. طبق گزارشهای جهانی، در سال ۲۰۱۹ این صنعت بهطور مستقیم و غیرمستقیم بیش از ۱۰ درصد مشاغل دنیا را پشتیبانی کرده است. ایران با تنوع اقلیمی و میراث فرهنگی- تاریخی غنی، ...
بیشتر
گردشگری یکی از بزرگترین فعالیتهای اقتصادی جهان با سهم قابل توجهی در اشتغال و تولید ناخالص داخلی کشورهاست که در دهههای اخیر مورد توجه سیاستگذاران قرار گرفته است. طبق گزارشهای جهانی، در سال ۲۰۱۹ این صنعت بهطور مستقیم و غیرمستقیم بیش از ۱۰ درصد مشاغل دنیا را پشتیبانی کرده است. ایران با تنوع اقلیمی و میراث فرهنگی- تاریخی غنی، ظرفیت بالایی برای بهرهبرداری از منافع گردشگری دارد، اما توسعه گردشگری ورودی در کشور تحت تاثیر عوامل مختلفی است که شناسایی آنها میتواند به سیاستگذاری موثر کمک کند. این مطالعه با استفاده از مدل جاذبه و دادههای تابلویی، عوامل اقتصادی و غیراقتصادی موثر بر جذب گردشگران خارجی به ایران در بازه زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۰ را بررسی میکند. روش پژوهش به صورت تحلیل آماری- اقتصادی دادههای تابلویی است. متغیرهای کلیدی شامل تولید ناخالص داخلی سرانه، تراکم جمعیت، فاصله جغرافیایی، آلودگی نسبی، نرخ ارز و اشتراکات زبانی و مذهبی است. نتایج نشان میدهد تولید ناخالص سرانه، تراکم جمعیت، نرخ ارز و مذهب مشترک با اطمینان ۹۹ درصد و زبان مشترک با اطمینان ۹۰ درصد اثر مثبت معناداری بر جذب گردشگر دارند. فاصله جغرافیایی با اطمینان ۹۹ درصد، اثری منفی دارد؛ یعنی با افزایش فاصله، تمایل گردشگران به سفر کاهش مییابد. این نتایج با تئوری جاذبه گردشگری همخوان است. بنابراین، تمرکز بر کشورهای همسایه با اشتراکات فرهنگی- مذهبی بیشتر و فاصله کمتر و نیز توسعه گردشگری زیارتی، میتواند راهبردی موثر باشد. در مجموع، ترکیبی از عوامل اقتصادی و غیراقتصادی، الگوی تقاضای گردشگری ورودی به ایران را شکل میدهد و بر مبنای آن، پیشنهادهای سیاستی برای توسعه پایدار ارائه شده است.