حسین توکلیان؛ مهدی صارم؛ جواد طاهرپور؛ مهنوش عبدالله میلانی
چکیده
هدف از مطالعه حاضر بررسی وضعیت منابع و مصارف صندوق تامین اجتماعی در ایران است. وضعیت مالی صندوق در عمل از پویایی جمعیت میان دو نسل شاغل و بازنشسته متاثر میشود که این پویاییها متمرکز بر چهار ویژگی مهم است: نرخ حق بیمه و مزایای پایان خدمت نسل شاغل و بازنشسته، هرم جمعیتی دو نسل شاغل و بازنشسته، دوره اشتغال نسل شاغل و دوره ادامه حیات ...
بیشتر
هدف از مطالعه حاضر بررسی وضعیت منابع و مصارف صندوق تامین اجتماعی در ایران است. وضعیت مالی صندوق در عمل از پویایی جمعیت میان دو نسل شاغل و بازنشسته متاثر میشود که این پویاییها متمرکز بر چهار ویژگی مهم است: نرخ حق بیمه و مزایای پایان خدمت نسل شاغل و بازنشسته، هرم جمعیتی دو نسل شاغل و بازنشسته، دوره اشتغال نسل شاغل و دوره ادامه حیات نسل بازنشسته. در مطالعه حاضر الگوی همپوشانی بیننسلی طراحی شده که با لحاظ این ویژگیها، وابستگی پایداری مالی صندوق به جمعیت نسلی و انتقال میان نسلها را نشان دهد. نتایج حاصل از شبیهسازی سناریوهای مختلف نشان میدهد که نسبت منابع به تعهدات صندوق قابلیت افزایش دارد، اما شکاف میان منابع و مصارف صندوق به میزانی است که هریک از سیاستهای پیشنهادی به تنهایی نمیتوانند شکاف صندوق را برطرف کرده و ثبات آن را تضمین کنند. بنابراین، توصیه سیاستی در جهت ایجاد ثبات در منابع و مصارف صندوق، دو سناریو است. وجه شباهت هر دو سناریو در این است که اولا دولت سهم بیمه ای خود را پرداخت کند و ثانیا نرخ حق بیمه 10 درصد افزایش یابد؛ با این تفاوت که در سناریو اول نرخ مزایای بازنشستگان به میزان 50 درصد کاهش مییابد و در سناریو دوم 10 درصد کاهش یابد. نتایج این تحلیل نشان میدهد بهبود وضعیت مالی صندوق بیشتر وابسته به مزایای بازنشستگی است که در صورت کاهش آن میتوان در یک افق زمانی مشخص ثبات در شرایط مالی صندوق را شاهد باشیم.
سهیلا پروین؛ مهنوش عبدالله میلانی؛ وحید رضائی
چکیده
افزایش قیمت کالاها و خدمات، هزینه زندگی خانوارها را به نسبت اوزان کالاها در سبد مصرفی هر خانوار تغییر میدهد. بسته به آنکه تورم از ناحیه کالاهای ضروری که در سبد مصرفی خانوارهای کمدرآمد سهم بیشتری دارد، اتفاق افتاده باشد یا کالاهای کمتر ضروری که سهم بیشتری در سبد خانوار با درآمد بالا دارند، توزیع به ترتیب به زیان خانوار کمدرآمد ...
بیشتر
افزایش قیمت کالاها و خدمات، هزینه زندگی خانوارها را به نسبت اوزان کالاها در سبد مصرفی هر خانوار تغییر میدهد. بسته به آنکه تورم از ناحیه کالاهای ضروری که در سبد مصرفی خانوارهای کمدرآمد سهم بیشتری دارد، اتفاق افتاده باشد یا کالاهای کمتر ضروری که سهم بیشتری در سبد خانوار با درآمد بالا دارند، توزیع به ترتیب به زیان خانوار کمدرآمد یا با درآمد بالا تغییر میکند. در تعدیل اثرات تورم بهطور معمول از شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) استفاده میشود. این شاخص تغییرات قیمتها را براساس الگوی مصرفی خانوار با درآمد متوسط در نظر میگیرد؛ حال آنکه خانوارها در دهکهای درآمدی مختلف دارای الگوی مصرفی متفاوتی هستند. برای رفع این نارسایی، مقاله حاضر تاثیر تغییرات نسبی قیمتها بر توزیع درآمد (هزینه) حقیقی را براساس شاخص قیمت ویژه خانوار (HSPI) که با استفاده از اوزان کالاهای در سبد مصرفی هر خانوار محاسبه میشود برای دوره 1394-1386 مدنظر قرار داده است. برای سنجش نابرابری از ضریب جینی به روش آگوانگ استفاده شده است. نتایج نشان میدهد در دورههایی که شدت افزایش قیمت گروه خوراکیها نسبت به سایر گروهها بیشتر بوده است، ضریب جینی هزینه حقیقی خانوارها به ترتیب براساس شاخص ویژه خانوار (HSPI) و شاخص قیمت مصرفکننده (CPI)، بزرگتر از ضریب جینی هزینه اسمی است. قیمت نسبی بالاتر در گروه خوراکیها با توجه به وزن بالاتر این گروه از کالاها در سبد مصرفی خانوارهای کمدرآمد، توزیع را به زیان گروه فقیر، تغییر داده است.
لیلا سادات زعفرانچی؛ تیمور محمدی؛ حسن طائی؛ مهنوش عبدالله میلانی
چکیده
امروزه تبیین رفتار اعضای خانوار به عنوان جعبه سیاه[1] در نظر گرفته نشده و تعاملات بین اعضاء میتواند بر فرآیند رفتار مصرف، اشتغال و به تبع آنها بر رفاه خانوار تاثیرگذار باشد. هدف تحقیق حاضر، برآورد و بررسی توابع عرضه ساعات کار زوجین هر دو شاغل و دارای درآمد غیرکاری (متفرقه) براساس الگوی واحد[2] با استفاده از اطلاعات هزینه - درآمد ...
بیشتر
امروزه تبیین رفتار اعضای خانوار به عنوان جعبه سیاه[1] در نظر گرفته نشده و تعاملات بین اعضاء میتواند بر فرآیند رفتار مصرف، اشتغال و به تبع آنها بر رفاه خانوار تاثیرگذار باشد. هدف تحقیق حاضر، برآورد و بررسی توابع عرضه ساعات کار زوجین هر دو شاغل و دارای درآمد غیرکاری (متفرقه) براساس الگوی واحد[2] با استفاده از اطلاعات هزینه - درآمد خانوار شهری و روستایی در سال 1392 است. روش تخمین براساس روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) و استفاده از روش دو مرحلهای هکمن[3] با فرض درونزایی و حل تورش نمونه متغیر دستمزد است. یافتهها نشان میدهد در الگوی عرضه کار زنان متاهل، ضریب معکوس نسبت میلز[4] منفی و معنادار است، بنابراین، محاسبه این متغیر توسط روش دو مرحلهای هکمن موجب سازگاری در نتایج میشود. کشش دستمزد خودی هر دو زوج، مثبت و معنادار و از این زاویه توابع عرضه کار زوجین در نمونه بررسی شده شکل استاندارد دارد. بررسی کشش های متقاطع نشان میدهد اوقات فراغت زوجین مکمل است. مطابق با مبانی نظری، افزایش درآمد غیرکاری بر عرضه ساعات کار زوجین اثر منفی و معنادار دارد. [1]- Black Box [2]- Unitary Model [3]- Heckit [4]- Inverse Mill’s Ratio
مهنوش عبداله میلانی؛ سهیلا پروین؛ کوثر سیدی
چکیده
یکی از اهداف مهم سیاستگذاران، کاهش نابرابری درآمد در جامعه است. مالیاتها به عنوان یک منبع درآمدی پایدار برای دولت، مهمترین ابزار تعدیل نابرابری درآمد هستند. یک نظام مالیاتی کارآمد در قالب مالیات تصاعدی میتواند به بهبود توزیع درآمد منجر شود. در این مقاله به ارزیابی تاثیر ساختار تصاعدی مالیات بر درآمد بر نابرابری درآمد در 30 استان ...
بیشتر
یکی از اهداف مهم سیاستگذاران، کاهش نابرابری درآمد در جامعه است. مالیاتها به عنوان یک منبع درآمدی پایدار برای دولت، مهمترین ابزار تعدیل نابرابری درآمد هستند. یک نظام مالیاتی کارآمد در قالب مالیات تصاعدی میتواند به بهبود توزیع درآمد منجر شود. در این مقاله به ارزیابی تاثیر ساختار تصاعدی مالیات بر درآمد بر نابرابری درآمد در 30 استان کشور طی دوره 1392- 1384 پرداخته شده است. برای این منظور، نرخ متوسط مالیات بر درآمد هر یک از دهکهای درآمدی محاسبه شده و اثر آن بر ضریب جینی به همراه سهم ارزش افزوده بخشهای صنعت و خدمات از تولید ناخالص داخلی و رشد درآمد سرانه، مورد آزمون قرار گرفته است. روش تجربی این پژوهش مبتنی بر دادههای تابلویی بوده که با استفاده از تخمین پانل پویا از طریق روش گشتاورهای تعمیمیافته صورت گرفته است. نتایج برآوردها نشان میدهد که ساختار مالیات بر درآمد در ایران تصاعدی است، اما نتوانسته موجب کاهش نابرابری درآمد شود.
مهنوش عبدالله میلانی؛ تیمور محمدی؛ سلاله توسلی
چکیده
در چند دهه گذشته رشد سریع مخارج سلامت در میان کشورها و اختلاف قابل تامل در مخارج سلامت سرانه آنها، سبب شده تا مطالعات بسیاری به شناسایی عوامل موثر بر مخارج سلامت بپردازند. هدف این مطالعه شناسایی عوامل موثر بر مخارج سلامت کل در میان کشورهای مختلف جهان با گروههای درآمدی مختلف است. برای این منظور از تکنیک دادههای پانل ...
بیشتر
در چند دهه گذشته رشد سریع مخارج سلامت در میان کشورها و اختلاف قابل تامل در مخارج سلامت سرانه آنها، سبب شده تا مطالعات بسیاری به شناسایی عوامل موثر بر مخارج سلامت بپردازند. هدف این مطالعه شناسایی عوامل موثر بر مخارج سلامت کل در میان کشورهای مختلف جهان با گروههای درآمدی مختلف است. برای این منظور از تکنیک دادههای پانل برای 148 کشور طی سالهای 2013-1995 با مدل اثرات ثابت بین کشورها استفادهکردهایم. نتایج نشان دادهاند که برخلاف مطالعات پیشین در سطح کلان، تاثیر متغیر سالمندی جمعیت در گروه کشورهای با درآمد متوسط بالا و بالا -که بیشترین رشد جمعیت سالمند را در این سالها داشتهاند- مثبت و معنیدار بوده و در گروه کشورهای با درآمد بالا بیشترین تاثیر را داشته است. درآمد نیز یکی دیگر از عوامل موثر بر مخارج سلامت است که همراه با امید به زندگی و سهم جمعیت زیر 14 سال، در هر چهار گروه درآمدی معنادار بوده است. عامل دیگر، متغیر بودجه دولت است که در همه گروهها بهجز گروه کشورهای با درآمد پایین، معنیدار بوده است. این نتیجه میتواند ناشی از جانشینی کمکهای خارجی دریافتی و مخارج دولت بر بخش سلامت از منابع داخلی این کشورها باشد. همچنین کشش درآمدی در تمامی گروهها کوچکتر از یک برآورد شده که نشان میدهد خدمات سلامت در همه کشورها، کالایی ضروری بهشمار میآید.