دانشگاه علامه طباطبائیپژوهشنامه اقتصادی1735-210X207920201221The Role of International Trade in the Relationship between Income and Environmental Qualityنقش تجارت بینالملل در رابطه بین درآمد و کیفیت محیط زیست11511295310.22054/joer.2021.50240.844FAسعیدمشیریاستاد، گروه اقتصاد دانشگاه ساسکاچوان، ساسکاتون، کاناداآریندانشمنداستادیار، گروه اقتصاد سیاسی و سیاستگذاری عمومی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایرانبهارنیازیدانشآموخته کارشناسی ارشد اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایرانJournal Article20200222 <br />The Environmental Kuznets Curve (EKC) suggests that environmental quality improves with income after the economy passes an income threshold. Many studies have examined the EKC but the results are mixed. This study Investigates how international trade has affected the EKC’s position. The study uses the ecological footprint, as an indicator of environmental degradation, in 149 countries divided into four income groups for the period 1980-2014. From the panel model estimations, the results confirm an inverted U-shape relationship between the ecological footprint and income. Furthermore, they indicate that trade has altered the position of the EKC, in the entire sample. However, the results vary across income groups. Specifically, the EKC has been shifted by trade upwards in upper-income boundaries. The lower-income countries have not reached the income threshold suggested by the EKC and trade impact on the position of the EKC has not been significant. In this case, it can be inferred that trade worsens environmental degradation. <br />تجارت بینالملل علاوه بر اثر مستقیمی که بر محیطزیست دارد بر رشد اقتصادی کشورها نیز تاثیرگذار است. بنابراین، بررسی نقش تجارت در رابطه بین رشد اقتصادی و محیطزیست (فرضیه منحنی محیطزیستی کوزنتس) از اهمیت بسزایی برخوردار است. از این رو، مقاله حاضر به نقش احتمالی تجارت در تغییر موقعیت و شکل منحنی محیطزیستی کوزنتس میپردازد. در این مقاله از چهار روش اقتصادسنجی دادههای تابلویی، شامل حداقل مربعات معمولی، اثرات ثابت، پریس-وینستن و تفاضل اول برای دوره زمانی 1980-2014 استفاده شده است. جامعه مورد بررسی این پژوهش شامل 149 کشور است که زیرگروههای آن به چهار گروه درآمدی کشورهای با درآمد پایین، کشورهای با درآمد متوسط رو به پایین، کشورهای با درآمد متوسط رو به بالا و کشورهای با درآمد بالا تقسیم شدهاند. دادههای ردپای اکولوژیک به عنوان شاخص کیفیت محیطزیست بهکار گرفته شده است. نتایج پژوهش نشان میدهند که در حالت کلی تجارت بینالملل باعث تغییر در منحنی محیطزیستی کوزنتس میشود. همچنین در گروه کشورهای با درآمد بالا، فرضیه منحنی محیطزیستی کوزنتس رد نمیشود.دانشگاه علامه طباطبائیپژوهشنامه اقتصادی1735-210X207920201221The Role of Emission and Pollution Vulnerability Asymmetries in Pollution Reduction Policies: Study of Tax and Environmental Standard Policiesنقش عدم تقارن انتشار و آسیبپذیری آلودگی بر سیاستهای کاهش آلودگی: مطالعه سیاستهای مالیات و استاندارد زیستمحیطی53891295410.22054/joer.2021.59715.958FAمهدیفدائیاستادیار، گروه اقتصاد، موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی، تهران، ایرانسماآذریکارشناسارشد مهندسی سیستمهای اقتصادی اجتماعی، موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی، تهران، ایرانJournal Article20210313 <br />Finding economic and policy-making tools to protect the environment in the presence of increasing trade competition among countries has always been a regional and international concern in recent decades. In this study, we first introduce, review and investigate the relevant environmental policies in the existing environmental economic literature. Then, in the framework of a non-cooperative static game model, we focus on market-based policies and command and control regulations as pollution abatement policies, and examine which of the two emission tax and emission standard policies from the private, social and environmental points of view has a better performance in the presence of pollution production asymmetries or asymmetry of the vulnerability of countries to pollution. The results show that both competitive environmental taxation and the emission standards, in the stated asymmetric conditions, can reduce pollution emissions and increase social welfare. But a comparison of the two policies shows that the tax policy, which is an interventionist policy in the market, has less positive effects on welfare and the environment than the standard regulations. Even firms often prefer to operate under a standard pollution policy rather than a tax policy, unless their emissions are lower than those of their competitor. <br />انتخاب و گزینش ابزارهای اقتصادی و سیاستگذاری به منظور حفاظت از محیطزیست در شرایط رقابت روزافزون تجاری میان کشورها، همواره دغدغهای منطقهای و بینالمللی در دهههای اخیر بوده است. در این مطالعه، ضمن معرفی، مرور و بررسی سیاستهای زیستمحیطی مربوطه در ادبیات اقتصادی موجود در چارچوب یک مدل بازی ایستای غیرهمکارانه بر دو سیاست مبتنی بر بازار و مقررات فرمان و کنترل متمرکز شده و بررسی میکنیم که کدامیک از دو سیاست مالیات بر انتشار آلودگی و وضع استاندارد انتشار آلودگی از دیدگاه خصوصی، اجتماعی و زیستمحیطی در حضور وجود عدم تقارن آلایندگی بنگاهها و آسیبپذیری کشورها از آلودگی، عملکرد بهتری دارد. نتایج نشان میدهند که هر دو سیاست وضع مالیات رقابتی زیستمحیطی و وضع مقررات استاندارد انتشار آلودگی -در شرایط نامتقارنیهای بیان شده- میتواند منجر به کاهش انتشار آلودگی و افزایش رفاه اجتماعی شود. مقایسه این دو سیاست بیان میکند که سیاست وضع مالیات که سیاستی مداخلهگرانه در بازار محسوب میشود، نسبت به مقررات استاندارد انتشار اثرات مثبت رفاهی و زیست محیط کمتری دارد. حتی بنگاهها نیز در اغلب مواقع ترجیح میدهند تحت سیاست استاندارد آلودگی فعالیت کنند تا سیاست وضع مالیات، مگر زمانی که ضریب انتشار آلودگیشان به اندازه کافی از بنگاه رقیب کمتر باشد.دانشگاه علامه طباطبائیپژوهشنامه اقتصادی1735-210X207920201221The Impact of Tourism Specialization on Tourism Competitiveness in Provinces of Iran: An Application of Spatial Econometricsتاثیر تخصصی شدن بر رقابتپذیری گردشگری استانهای کشور: کاربردی از اقتصادسنجی فضایی911291295510.22054/joer.2021.56010.906FAجوادبراتیاستادیار گروه اقتصاد گردشگری، پژوهشکده گردشگری، جهاد دانشگاهی خراسان رضوی، مشهد، ایران.Journal Article20201011 <br />The unequal distribution of facilities, demand and supply of tourism in provinces of Iran is due to the different levels of tourism competitiveness in provincial. One of the reasons that can have a significant effect on this difference is the specialization of different subdivisions of the tourismsector in the provinces. But because of the indirect effects and the various behaviors of local governments in the specialization of tourism, the relationship between this specialization and the competitiveness in tourism is not necessarily the samedirection. This study aimed to investigate the impact of tourism specialization (by separating production specialization, accommodation specialization, travel agencies specialization and tour services specialization) on the tourism competitiveness between provinces of Iran using spatial panel econometrics. Data were collected for 31 provinces during the period 2011-2016. The results of Spatial autoregressive (SAR) showed that besides the accommodation specialization, other indicators of tourism specialization had a positive and significant impact on tourism competitiveness. Both demand-side indicators (including indexes of tourism demand, travel agency specialization and tour services specialization) and supply-side indicator (production specialization) has a positive and significant relationship with tourism competitiveness. Not significant of accommodation specialization can be from the consequence of the indirect and widespread effects that led to a deviation of investment in accommodation facilities and especially in the hotel industry. Also, the results of the spatial model on “specialization of tour services” index show that overnight stays of tourists in the border provinces are higher than the central provinces (including Tehran, Alborz, Qom, Qazvin, Markazi, Isfahan and Yazd). This conclusion, for the index of tour services specialization, indicates the weakness of these services in performance as an advanced means of attracting tourists and enhancing tourism sustainability in destination provinces. <br />توزیع نابرابر تاسیسات، تقاضا و توسعه گردشگری در استانهای مختلف کشور، ناشی از سطوح متفاوت رقابتپذیری استانها در بخش گردشگری است. از جمله دلایلی که میتواند تاثیر بسزایی در این تفاوت داشته باشد، تخصصی شدن زیربخشهای مختلف گردشگری در استانها است، اما به دلیل وجود آثار غیرمستقیم و عملکرد دولتهای محلی در تخصصی شدن گردشگری استانها، لزوما ارتباط بین این شاخص با رقابتپذیری گردشگری همسو نیست. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر تخصصی شدن گردشگری (به تفکیک تخصصی شدن تولید، تخصصی شدن واحدهای اقامتی، تخصصی شدن آژانسهای مسافرتی و تخصصی شدن تورهای مسافرتی) بر رقابتپذیری این بخش بین استانهای مختلف کشور از روش اقتصادسنجی فضایی و دادههای تلفیقی استفاده کرده است. دادهها برای 31 استان کشور طی دوره 1395-1390 بوده است. نتایج حاصل از خودرگرسیون فضایی (SAR)، بیانگر آن است که بجز تخصصی شدن واحدهای اقامتی، سایر شاخصهای تخصصی شدن گردشگری، تاثیر مثبت و معنیدار بر رقابتپذیری گردشگری داشتهاند؛ به طوری که هم شاخصهای طرف تقاضا (تخصصی شدن آژانسها، تخصصی شدن خدمات تور مسافرتی و...) و هم شاخص طرف عرضه (تخصصی شدن تولید)، ارتباط مثبت و معنیدار با رقابتپذیری گردشگری دارند. معنیدار نبودن تخصصی شدن واحدهای اقامتی، میتواند ناشی از اثرات غیرمستقیم و گسترده موجود در انحراف سرمایهگذاریهای صورت گرفته در تاسیسات اقامتی و بویژه صنعت هتلداری باشد. همچنین بررسی نتایج مدل فضایی در خصوص شاخص «تخصصی شدن خدمات تور» نشان میدهد که ماندگاری گردشگر در استانهای مرزی کشور، بالاتر از استانهای مرکزی (تهران، البرز، قم، قزوین، مرکزی، اصفهان و یزد) است. این نتیجهگیری برای شاخص تخصصی شدن تور مسافرتی، بیانگر ضعف خدمات تورگردانی در عملکرد به عنوان یک ابزار پیشرفته جذب گردشگر و افزایش ماندگاری گردشگر در استانهای مقصد است.دانشگاه علامه طباطبائیپژوهشنامه اقتصادی1735-210X207920201221Biotech-Economics: An Analysis of Economic Assessments and Governance Strategiesاقتصاد زیست- فناورانه: تحلیل روشهای ارزیابی و حکمرانی اقتصادی1311831295610.22054/joer.2021.56864.922FAمرضیهاسعدیاستادیار اقتصاد، گروه مدیریت و اقتصاد، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه گلستان، گلستان، ایرانمحمد مهدیلطفی هرویاستادیار اقتصاد، گروه اقتصاد و مالی، دانشکده مدیریت، علم و فناوری، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، تهران، ایرانJournal Article20201123 <br />Biotech-Economics is a new concept in the literature on Sustainable Development implying the revision of production processes using renewable bio-resources and technological innovations. Bioeconomic activities have two common features: resource sustainability and economic efficiency towards Sustainable Development Goals. Theoretical foundations related to the transition to Bio-Economics emphasize the Circular Economy as the theoretical-applied model. Given the growing trend of the Bio-Economics in the world, this research pursues two goals. First, explaining the theoretical foundations of Bio-Economics and evaluating the transition process. Second, to provide a framework for identifying and analyzing variables affecting transition, based on the Circular Economy and on the macroeconomic scale. Indicators of Bio-Economics are based upon the three indices of Sustainable Development including economic-social-environmental variables. Empirical research in Bio-Economics shows that due to data limitations and heterogeneity of index measurement methods, statistical analysis methods using cross-sectional data are the most applied methods. Accordingly, using Factor Analysis method and bio-economic data of the European Circle Economy, the variables explaining the transition process have been identified. The results suggest that the most important economic variables of the transition include the share of investment and value added in the Bio-Economics, the biomaterial trade, and the market sentiment index. The effective variables regarding social and environmental indicators include daily calorie per capita, biowaste recycling, organic farming and innovations, respectively. Finally, the necessity of Iran's economy for transition to Bio-Economics was analyzed from two perspectives: Oil Vulnerability Index and Sustainable Development Goals, emphasizing the necessity of the transition to the Bio-Economics. <br />اقتصاد زیست- فناورانه یک مفهوم جدید در ادبیات توسعه اقتصادی پایدار و مبتنی بر بازنگری فرآیندهای تولید با استفاده از منابع زیستی تجدیدپذیر و نوآوریهای فناورانه است. فعالیتهای مرتبط با اقتصاد زیستی دو ویژگی مشترک دارند: پایداری منابع و کارایی اقتصادی در جهت اهداف توسعه پایدار. مبانی نظری مرتبط با گذار به اقتصاد زیستی بر الگوی اقتصاد دایرهای به عنوان مدل نظری-کاربردی تاکید دارد. با توجه به روند در حال گسترش اقتصاد <br />زیست- فناورانه در جهان، این پژوهش دو هدف را دنبال میکند؛ 1- تبیین مبانی نظری اقتصاد زیست- فناورانه و ارزیابی فرآیند گذار و 2- فراهم کردن چارچوبی برای شناسایی و تحلیل متغیرهای موثر در گذار مبتنی بر الگوی اقتصاد دایرهای و در مقیاس اقتصاد کلان. شاخصهای سنجش اقتصاد زیست- فناورانه مبتنی بر شاخصهای سهگانه توسعه پایدار شامل اقتصادی-اجتماعی-زیستمحیطی هستند. مطالعات تجربی اقتصاد زیستی نشان میدهد به دلیل محدودیتهای دادهها و ناهمگنی روشهای اندازهگیری شاخصها، روشهای تحلیل آماری با استفاده از دادههای مقطعی بیشترین کاربرد را دارند. بر این اساس با استفاده از روش تحلیل عاملی و دادههای اقتصاد زیستیدایرهای اروپا، متغیرهای توضیحدهنده فرآیند گذار شناسایی شده است. نتایج نشان میدهند مهمترین متغیرهای اقتصادی گذار عبارت است از سهم سرمایهگذاری و ارزشافزوده در اقتصاد زیستی، تجارت مواد زیستی و شاخص رویکرد به بازار. متغیرهای شاخصهای اجتماعی و زیستمحیطی موثر بهترتیب شامل سرانه کالری روزانه، بازیافت زبالههای زیستی، کشاورزی ارگانیک و نوآوریها هستند. در نهایت ضرورت اقتصاد ایران در گذار به اقتصاد زیست- فناورانه از دو منظر شاخص آسیبپذیری نفتی و روند توسعه پایدار تحلیل شد که نشاندهنده ضرورت گذار به اقتصاد زیست- فناورانه است.<br /><strong> </strong>دانشگاه علامه طباطبائیپژوهشنامه اقتصادی1735-210X207920201221Price Regulation Based On Performance of Iranian Water and Wastewater Companiesتنظیم قیمت آب مبتنی بر عملکرد شرکتهای آب و فاضلاب ایران1852241295710.22054/joer.2020.49977.837FAعلیرضاابراهیمی نورعلیدانشجوی دکتری علوم اقتصادی، گروه اقتصاد، دانشکده مدیریت و اقتصاد، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران16کریمامامیاستادیار گروه اقتصاد، دانشکده مدیریت و اقتصاد، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانتیمورمحمدیدانشیار گروه اقتصاد، دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران0000-0003-0191-2717Journal Article20200211 <br />The purpose of this paper is to design a unique pricing system (price-cap) for Iran's water and wastewater industry to ensure fair pricing for its customers, encourage effective investment planning, and improve corporate productivity and efficiency. To this end, the translog frontier cost function form using the panel- data of thirty-five (35) water and wastewater companies over the period 2012-2017 is used to calculate the aforementioned components and X-factor and use it in the price-cap model for a five-year period, has been used. The price ceiling decreasing for the most efficient company was 2% and for the most inefficient company was 28%. In other words, in the first year of implementation of the price ceiling adjustment model, the most efficient water and wastewater company will be allowed to decrease its base or initial price by 2%, but the most inefficient company will be allowed to more decrease by 28%. It is this incentive that fulfills the purpose of implementing the price-cap model as an incentive regulation method. <br />تنظیم قیمت صنایع ارائهدهنده خدمات عمومی نظیر آب شرب به دلیل موارد شکست بازار فارغ از نوع مالکیت، امری ضروری به نظر میرسد. براساس ادبیات نظری و تجربی موجود، جدیدترین دستاورد پژوهشگران در حوزه تنظیمگری صنایع بیان شده، تنظیمگری مبتنی بر عملکرد به طور عام و تنظیم قیمت مبتنی بر عملکرد به طور خاص بوده است. تنظیم قیمت آب شرب شهری استانهای کشور مبتنی بر عملکرد شرکتهای آب و فاضلاب مربوطه ضمن ایجاد انگیزه در شرکتهای آب و فاضلاب شهری به منظور بهبود کارایی و بهرهوری، زمینه کاهش قیمت آب برای مصرفکنندگان در نتیجه رقابت را نیز فراهم خواهد آورد. در این مقاله ابتدا در چارچوب تحلیل مرزی تصادفی، میزان عملکرد شرکتهای آب و فاضلاب از نظر کارایی و بهرهوری اندازهگیری شده و در مرحله بعد با استفاده از نتایج بهدست آمده از عملکرد شرکتهای اشاره شده در قالب یک مدل تنظیم قیمت مبتنی بر عملکرد و دادههای تابلویی 35 شرکت آب و فاضلاب استانی در ایران طی سالهای 1391 تا 1396 برای آب شرب این شرکتها، سقف قیمت فروش آب پیشنهاد شده است. نتایج این پژوهش، بیشترین و کمترین سقف قیمت (متوسط سالیانه) را به ترتیب برای شرکت آب و فاضلاب استان گیلان معادل 28- درصد و شرکت آب و فاضلاب شهر هرمزگان معادل 2- درصد پیشنهاد میدهد. این در حالی است که شرکتهای آب و فاضلاب استان هرمزگان و گیلان به ترتیب دارای بیشترین (11 درصد) و کمترین (12- درصد) متوسط تغییر در بهرهوری کل عوامل تولید هستند. همچنین نتایج حاکی از آن است که متوسط تغییر در کارایی فنی هزینه صنعت آب و فاضلاب تقریبا صفر و متوسط تغییر تکنولوژی صنعت آب و فاضلاب مثبت و برابر 11/0 است که بیشترین تاثیر در رشد بهرهوری کل عوامل تولید صنعت آب و فاضلاب را داشته است. همچنین متوسط تغییر در کارایی مقیاس هزینه صنعت آب و فاضلاب منفی است که بیانگر نزولی بودن بازدهی نسبت به مقیاس صنعت آب و فاضلاب ایران است.دانشگاه علامه طباطبائیپژوهشنامه اقتصادی1735-210X207920201221Construction of MultiRegional Input-Output Table with CHARM Methodتهیه جدول داده- ستانده چندمنطقهای ایران بر پایه روش CHARM2252601295810.22054/joer.2020.40052.741FAالهامشاداب فردکتری اقتصاد، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی، دانشگاه الزهراء تهران، ایرانفاطمهبزازاندانشیار، گروه اقتصاد، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی، دانشگاه الزهراء، تهرانعلی اصغربانوئیاستاد، گروه اقتصاد و توسعه و برنامهریزی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران0009-0002-1591-2531Journal Article20190503
The Multi-Regional Input-Output Table (MRIO) provides comprehensive information on the economic statistics of regions, with help of which economic structure of regions and economic relations among them are determined. Since regional tables and statistics data of inter-regional trade, which are necessary for the construction of multi-regional output tables, are not created by official institutions in Iran, using non-survey methods in regional Input-output literature is the only solution. The main aim of this paper is to provide a nine-zone Input-output table based on the CHARM method in Iran, and to estimate interregional trade. Regional accounts and the national statistical Input-output table in 2011 of Iran’s Statistical Center, have been used as statistical bases. The results of this study indicate that the total value of Interregional trade in Iran is 1000679 billion rials. The highest volume of interregional trade belongs to Khuzestan region is 337658, and the region of southern Alborz with a volume of 242225 and the lowest volume is related to the Azarbaijan region with a volume of 38,283 billion Rials. The largest volume of interregional trade of Iran is in the crude oil and natural gas sector, and then services. The highest volume of interregional trade in the Shomal, Azerbaijani, South-Eastern and Zagros regions are in the agricultural sector, Khuzestan region in the crude oil and natural gas sector, Fars region in the construction of petroleum products and chemicals, the south Alborze and Khorasan regions are in the service sector And the Central region in the manufacturing of metals and electronic and metal products.
جدول داده- ستانده چندمنطقهای (MRIO) ، اطلاعات جامعی از آمار اقتصادی مناطق ارائه میدهد که به کمک آن ساختار اقتصاد مناطق و روابط اقتصادی بین آنها مشخص میشود. از آنجایی که جداول منطقهای توسط نهادهای رسمی در ایران تهیه نمیشوند و همچنین آمار تجارت بینمنطقهای که لازمه تهیه جداول داده- ستانده چندمنطقهای است به صورت آماری تهیه نمیشود، استفاده از روشهای غیرآماری موجود در ادبیات داده- ستانده منطقهای به عنوان تنها راهحل است. در این راستا، هدف اصلی مقاله حاضر تهیه جدول داده- ستانده چندمنطقهای برای 9 منطقه متناسب با سند آمایش سرزمین است، روش تهیه غیرآماری و CHARM است که هدف اصلی این روش برآورد تجارت بینمنطقهای است. به همین منظور از حسابهای منطقهای و جدول داده- ستانده ملی آماری سال 1390 مرکز آمار ایران به عنوان پایههای آماری استفاده شده است. یافتهها حاکی از آن است که حجم کل تجارت بینمنطقهای کشور، یک هزار میلیارد ریال است. بالاترین حجم تجارت بینمنطقهای برای مناطق مربوط به منطقه خوزستان به میزان 338 و سپس منطقه البرز جنوبی به میزان 242 و کمترین حجم تجارت مربوط به منطقه آذربایجان به میزان 38 هزار میلیارد ریال است. بیشترین حجم تجارت بینمنطقهای برای بخشها، مربوط به بخشهای نفت خام و گاز طبیعی و سپس خدمات است. بالاترین حجم تجارت بینمنطقهای در مناطق شمال، آذربایجان، جنوبشرقی و زاگرس در بخش کشاورزی، منطقه خوزستان در بخش نفت خام و گاز طبیعی، منطقه فارس در بخش ساخت فرآوردههای نفتی و مواد شیمیایی، منطقه البرزجنوبی و خراسان در بخش خدمات و منطقه مرکزی در بخش ساخت فلزات و محصولات فلزی و الکترونیکی است. همچنین مناطق با بالاترین واردات بینالمللی بخشی مربوط است به ساخت فلزات و محصولات فلزی و الکترونیکی و بالاترین صادرات بینالمللی بخشی به بخش نفت خام و گاز طبیعی اختصاص دارد.دانشگاه علامه طباطبائیپژوهشنامه اقتصادی1735-210X207920201221Efficiency-based Resource Allocation in Higher Education Units: Requirements, Outcomes and Prospectsتخصیص منابع کاراییمحور در واحدهای آموزش عالی: الزامات، پیامدها و چشماندازها2612901296710.22054/joer.2021.58415.941FAابوالقاسمنادریاستاد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20210119
With regard to the role of resource allocation mechanisms on improving performance and the fact that the resource allocation conventional mechanisms are not effective, this article aims at developing a multi-stage process to explore the appropriateness of the mechanism through conducting statistical simulations. For that purpose, we use five sets of data on the performance of higher education units (HEUs) and conduct statistical simulation employing data envelopment analysis (DEA) and the Malmquistindex. First, efficiency scores of HEUs have been measured, then, resources have been reallocated based on the efficient situation of the units, and finally the effects of reallocation of resources on productivity changes have been evaluated using the Malmquist index. Findings show that inefficiency is a dominant phenomenon across the higher education units. Reallocation of resources affects the performance of the units substantially depending on the type of mechanism implemented. Efficiency-based allocation mechanism is found to be the most appropriate mechanism which simultaneously increases efficiency and productivity. As a result, the simultaneous improvement of efficiency and productivity is recommended as a crucial criterion to evaluate the appropriateness of resource allocation mechanisms employing statistical simulation based on DEA and Malmquist index.
با توجه به اهمیت سازوکارهای تخصیص منابع در بهبود عملکرد و احراز ناکارآمدی سازوکارهای متعارف، این مقاله بهدنبال کاربست یک روش چندمرحلهای مشخص در چارچوب تحلیلها و شبیهسازی آماری است که از مسیر آن، سازوکار تخصیص منابع مناسب شناسایی میشود. در این راستا، الگوهای تحلیل پوششی دادهها و شاخص تغییرات بهرهوری مالمکوئیست همراه با پنج مجموعه دادههای آماری مختلف از عرصه آموزش عالی در قالب الزامات علمی-فنی استفاده شدهاند؛ نخست وضعیت کارایی با الگوهای تحلیل پوششی دادهها اندازهگیری شده، سپس متناسب با شرایط کارایی کامل، منابع بین واحدها تخصیص یافته و در نهایت آثار آن روی تغییرات بهرهوری با شاخص مالمکوئیست ارزیابی شده است. نتایج بهدست آمده نشان میدهند که 1- ناکارایی زیاد، پدیده غالب در همه واحدها و مجموعههای آماری است. 2- تخصیص مجدد منابع، باعث تغییر ملموس در عملکرد میشود و شدت بهبود عملکرد به درجه ناکارآمدی و وسعت آن به نوع سازوکار تخصیص منابع وابسته است و 3- بر مبنای تامین همزمان حداکثر کارایی و ارتقای بهرهوری، سازوکار تخصیص کاراییمحور به عنوان مناسبترین سازوکار شناسایی شده است. به این ترتیب، به لحاظ روشی، بهبود و رشد همزمان کارایی و بهرهوری به عنوان یک ملاک اساسی برای شناسایی سازوکار مناسب پیشنهاد میشود که از کاربست شبیهسازی آماری چندمرحلهای مبتنی بر الگوهای پوششی دادهها و شاخص تغییرات بهرهوری مالمکوئیست حاصل شده است.