نهادها مهم هستند، این جملهای است که این روزها به کرات در متون اقتصادی مشاهده میکنیم، اما برخی از اندیشمندان اقتصادی بیش از یک قرن پیش به این حقیقت اشاره کردهاند. آنها با طرح این ادعا که اقتصاد مرسوم نهادها را نادیده گرفته است، یک پارادایم جدید را در علم اقتصاد با عنوان اقتصاد نهادگرا خلق کردند و براساس آنچه در مانیفست خود مطرح ...
بیشتر
نهادها مهم هستند، این جملهای است که این روزها به کرات در متون اقتصادی مشاهده میکنیم، اما برخی از اندیشمندان اقتصادی بیش از یک قرن پیش به این حقیقت اشاره کردهاند. آنها با طرح این ادعا که اقتصاد مرسوم نهادها را نادیده گرفته است، یک پارادایم جدید را در علم اقتصاد با عنوان اقتصاد نهادگرا خلق کردند و براساس آنچه در مانیفست خود مطرح ساختند، این پارادایم تنها راه رسیدن به نظریه درست بود. اینکار موجب شد نهادها بهشدت در مرکز توجه اقتصاددانان قرار گیرند. در نتیجه، معنا و مفهوم این پدیده به یکی از مهمترین موضوهای در علم اقتصاد تبدیل شد. در واقع، نکته کلیدی این بود که پارادایم جدید در حال معرفی یک عنصر حیاتی بهعنوان اصلیترین واحد تحلیل بود که بهخوبی میتوانست بنای اقتصاد متعارف را ویران سازد. اکنون که بیش از صد سال از آن روزگار میگذرد، تلاشهای ارزشمند فراوانی برای گنجاندن نهادها در تحلیلهای اقتصادی صورت گرفته است. گرچه این تلاشها همگی ارزشمند بودهاند، اما تا حدی موجب پیچیدهتر شدن موضوع شدهاند. البته، همانطور که جان آر کامنز اشاره میکند، از همان نخستین مراحل تکامل اقتصاد نهادگرا، این مفهوم پیچیده بود، اما با ظهور اقتصاد نهادگرای جدید، پیچیدگیهای بیشتری ایجاد شد. از اینرو، پرداختن به معنا و مفهوم نهادها و رابطه آن با افراد میتواند حایز اهمیت باشد. یکی دیگر از موضوعهایی که این مقاله قصد دارد بر آن پرتو افکنی کند، نقش نهادها در مناسبات اقتصادی است. سرانجام، مقاله بر یک پرسش مهم و اغلب مورد غفلت متمرکز خواهد شد، به عبارت دیگر، این پرسش که چرا اقتصاد مرسوم نهادها را نادیده گرفت؟