سجاد برخورداری؛ مائده عبدی؛ صدیقه سلگی
چکیده
بعد از رکود جهانی در 2008، اغلب مقالات به بررسی رابطه غیرخطی بین بدهی و رشد اقتصادی پرداختند. طبق نظریات سنتی، سطوح متوسط افزایش بدهی، رفاه و رشد اقتصادی را بهبود می بخشد، اما در سطوح بالا به رشد اقتصادی صدمه وارد میکند. با توجه به پژوهشهای اخیر صورت گرفته، رابطه غیرخطی بدهی عمومی-رشد برای دیگر اقلام بدهی نظیر بدهی خانوارها و بدهی ...
بیشتر
بعد از رکود جهانی در 2008، اغلب مقالات به بررسی رابطه غیرخطی بین بدهی و رشد اقتصادی پرداختند. طبق نظریات سنتی، سطوح متوسط افزایش بدهی، رفاه و رشد اقتصادی را بهبود می بخشد، اما در سطوح بالا به رشد اقتصادی صدمه وارد میکند. با توجه به پژوهشهای اخیر صورت گرفته، رابطه غیرخطی بدهی عمومی-رشد برای دیگر اقلام بدهی نظیر بدهی خانوارها و بدهی شرکتی نیز متصور است. در مقاله حاضر، وجود رابطه غیرخطی بدهی خانوارها-رشد درآمد سرانه در سطح منطقهای شامل 31 استان و در دوره زمانی 1394-1384 و همچنین متفاوت بودن نقاط آستانه در استانها در ارتباط با ناهمگنی رابطه غیرخطی یادشده، بررسی شده است. باتوجه به نتایج بهدست آمده از برآورد مدل، فرضیه رابطه U معکوس بین بدهی-رشد و اثر نابرابری درآمدی بر ناهمگنی این رابطه با استفاده از دادههای استان های ایران مورد تایید قرار میگیرد. استانهایی که نابرابری درآمدی بالایی دارند حدآستانه بالاتری را تجربه کرده و سود بیشتری از ایجاد بدهی کسب خواهند کرد و استان هایی که نابرابری درآمدی اندکی دارند، زودتر به نقطهچرخش اثر میرسند، اما حساسیت رشد اقتصادی به تغییر بدهی در این استانها، بیشتر است.
محسن مهرآرا؛ سجاد برخورداری؛ محسن بهزادی صوفیانی
چکیده
مطالعه حاضر سعی در تبیین رابطهبین مخارج دولت و تورم بهوسیله الگوی غیرخطی رگرسیونهای انتقال هموار[1] با استفاده از دادههای فصلی 1369:2 تا 1391:4 دارد. با متغیرهای تورم، رشد مخارج مصرفی دولت، رشد نقدینگی و رشد تولید ناخالص داخلی، یک مدل دو رژیمی که در آن وقفه اول رشد نقدینگی، متغیر انتقال یا آستانه است بهعنوان مدل بهینه انتخاب شد. ...
بیشتر
مطالعه حاضر سعی در تبیین رابطهبین مخارج دولت و تورم بهوسیله الگوی غیرخطی رگرسیونهای انتقال هموار[1] با استفاده از دادههای فصلی 1369:2 تا 1391:4 دارد. با متغیرهای تورم، رشد مخارج مصرفی دولت، رشد نقدینگی و رشد تولید ناخالص داخلی، یک مدل دو رژیمی که در آن وقفه اول رشد نقدینگی، متغیر انتقال یا آستانه است بهعنوان مدل بهینه انتخاب شد. در این مدل، رژیم اول به عنوان رژیم رشد نقدینگی پایین و رژیم دوم، رژیم رشد نقدینگی بالا با حد آستانه 5 درصد (20 درصد در سال) برای رشد نقدینگی، شناسایی میشود. نتایج نشان داد که در رژیم رشد نقدینگی بالا، مخارج مصرفی عامل تورمی محسوب میشود. در رژیم رشد نقدینگی پایین، افزایش بیشتر نقدینگی، اثرات تورمی کمتری در کوتاهمدت داشته و احتمالا اثرات بیشتری بر رشد اقتصادی دارد. انتظارات تورمی در رژیم رشد نقدینگی پایین، اثرات قویتری در ایجاد تورم کوتاهمدت نسبت به رژیم رشد نقدینگی بالا دارد. در رژیم رشد نقدینگی بالا، افزایش حجم پول اثرات بیشتری بر تورم کوتاهمدت و اثرات کمتری بر تولید دارد. بنابراین میتوان در رژیم رشد نقدینگی پایین از ابزار سیاست پولی و مالی برای تحریک تقاضا و همزمان کنترل تورم به نحو موثری سود جست. همچنین در رژیم رشد نقدینگی بالا، انضباط همزمان سیاستهای مالی و پولی بیشترین اثربخشی را بر کاهش تورم دارد. [1]- Smooth Transition Regression