حمیدرضا وکیلیفرد؛ علیرضا زارعی
دوره 9، شماره 34 ، مهر 1388، ، صفحه 113-133
چکیده
طبق تئوری قیمتگذاری آربیتراژ(APT) بازده واقعی سهام شرکت به مجموعه متنوعی از عوامل کلان ریسک اقصادی ومالی، وهمچنین عوامل خاص شرکت یاصنعت وابسته است. حساسیت بازده یک دارایی به تغییرات پیشبینی نشده درعوامل کلان ریسک بیانگر معیار ریسک سیستماتیک ورقه بهادار است. درحالت تعادل، بازده پیشبینی شده ورقه بهادار تابعی خطی از حساسیتهای ...
بیشتر
طبق تئوری قیمتگذاری آربیتراژ(APT) بازده واقعی سهام شرکت به مجموعه متنوعی از عوامل کلان ریسک اقصادی ومالی، وهمچنین عوامل خاص شرکت یاصنعت وابسته است. حساسیت بازده یک دارایی به تغییرات پیشبینی نشده درعوامل کلان ریسک بیانگر معیار ریسک سیستماتیک ورقه بهادار است. درحالت تعادل، بازده پیشبینی شده ورقه بهادار تابعی خطی از حساسیتهای بازده واقعی ورقه بهادار به تغییرات پیشبینی نشده در عوامل کلان ریسک است. APT تعداد یا ماهیت این عوامل را مشخص نمیکند. تحلیل عاملی بازده سهام میتواند برای تعیین حساسیتهای اوراق بهادارخاص نسبت به عوامل کلان ریسک بکار رود، بدون آنکه این عوامل را شناسایی کند. دراین راستا تحقیق حاضر سعی در پاسخگویی به این پرسش دارد که : آیامی توان با استفاده از معیارهای ریسک حسابداری در دوره جاری، تغییرات مقطعی معیارهای ریسک APT (حساسیتها)را در دوره آتی پیشبینی نمود؟ مطالعه تجربی برای نمونه ای شامل سهام 42 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1378 تا 1383 صورت گرفت. متغیر(های) وابسته، معیارهای ریسک APT ناشی از تحلیل عاملی بازده ماهانه سهام، ومتغیرهای مستقل مجموعهای از متغیرهای متداول حسابداری مرتبط با فعالیتهای عملیاتی و مالی شرکتها، شامل معیارهای مرتبط با نقدینگی، مدیریت بدهی، سودآوری و کارایی، ریسک تجاری، ارزش بازار(نسبت دورگه) و اندازه شرکت میباشد. ضرایب رگرسیون با استفاده از مدل مبتنی بر دادههای تابلویی تخمین زده شدند. معناداری مدل توسط آماره F آزمون گردید. بر این اساس، در دامنه مطالعه انجام شده، متغیرهای متداول حسابداری میتوانند سهمی از تغییرات مقطعی معیارهای ریسک APT در دوره آتی را توضیح دهند.
علیمراد شریفی؛ رحمان خوش اخلاق؛ محمداسماعیل همدانی گلشن؛ زینالعابدین صادقی
دوره 9، شماره 34 ، مهر 1388، ، صفحه 265-287
چکیده
امروزه یکی از مشکلات صنعت برق و بویژه بازارهای لحظهای برق، تأمین انرژی الکتریکی مورد نیاز در طی دوره پیک است. به روش سنتی حل این مشکل، احداث نیروگاههای جدید و افزایش ظرفیت تولید انرژی الکتریکی است. راه حل اقتصادی دیگر مدیریت سمت تقاضا[1] از طریق مدیریت بار میباشد. روشهای متفاوتی برای مدیریت بار از بعد فنی، همانند کنترل مستقیم وجود ...
بیشتر
امروزه یکی از مشکلات صنعت برق و بویژه بازارهای لحظهای برق، تأمین انرژی الکتریکی مورد نیاز در طی دوره پیک است. به روش سنتی حل این مشکل، احداث نیروگاههای جدید و افزایش ظرفیت تولید انرژی الکتریکی است. راه حل اقتصادی دیگر مدیریت سمت تقاضا[1] از طریق مدیریت بار میباشد. روشهای متفاوتی برای مدیریت بار از بعد فنی، همانند کنترل مستقیم وجود دارد؛ اما از بعد اقتصادی (از طریق ایجاد انگیزه قیمتی و غیر قیمتی) میتوان مدیریت بار را اجرا کرد، یکی از روشهای اقتصادی مدیریت بار که ریشه در نظریات بخش عمومی دارد روش خود جیرهبندی[2] است. روش تحقیق این مقاله از نوع توصیفی مبتنی بر روش تحلیل محتوا است و سعی میشود ضمن معرفی این روش به عنوان یک روش کارآمد با بررسی مقالات بنیادی سیر تکامل این مدل در اقتصاد طی سه دهه اخیر ارائه شود. بر اساس یافتهها، مطالعه ادبیات اقتصادی موجود در این زمینه را میتوان به دو دوره 1978 تا 1990 (دوره معرفی مدل خود جیرهبندی) و دوره 1990 تاکنون (توسعه و کاربرد مدل) تقسیم کرد. [1]. Demand Site Management(D.S.M) [2]. Self-Rationing